پوچ‌نوشته‌های یک جوان

جوانی در جستجوی چیستی هستی، چرایی زندگی و به دنبال تخلیه احساسات

پوچ‌نوشته‌های یک جوان

جوانی در جستجوی چیستی هستی، چرایی زندگی و به دنبال تخلیه احساسات

۴ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

بنده‌ی احساسات نشو ای دوست!

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۲ ب.ظ

دنیا یک زمین بازی ناعادلانه ست؛

دنیا و زندگی توسط نیرویی اداره میشه که جهان رو در بر می‌گیره و بهش نظم می‌ده، به این نیرو در روم باستان و فلافسه یونان قدیم لوگوس می‌گن.

طبق این نظم عظیم، هر چیزی که اتفاق می‌افته دلیل خوبی داره که ما ازش بی‌خبریم، بنابراین هیچ دلیلی برای ترس از اتفاقات و رویدادهایی که در کنترل ما نیست مثل مرگ، رنج کشیدن و یا تردید درباره وظیفه‌ی خودت در قبال جامعه وجود نداره چون همه اینا از قبل برنامه ریزی شده است و تو خودت جای خودت رو پیدا می‌کنی.

هرچند از نظر من این یک مکانیزم دفاعیه اما تا حدی هم درست است؛ اینجا کسی نه زیاد است و نه کم؛ همه چیز در این دنیا کافی‌ست و خیلی کم پیش میاد اتفاقاتی مثل جنگ جهانی اتفاق بیافته که نظم جهانی رو در هم بزنه؛ هرچند در کتاب می‌گه توی جنگ هم طبیعیه که آدم بمیره و خب این جز سرنوشت‌ش بوده؛ درباره سرنوشت هم دو تا عقیده هست که توی فیلم فارست گامپ هم بهش اشاره شد؛ سرنوشت از قبل نوشته شده؟ یا آدم می‌سازتش؟ که هنوز برای آرش ۲۱ ساله جواب‌ش مشخص نیست.

به هر صورت؛ چیزی برای نگرانی نیست؛ منطق و عقل می‌گه که اگر درگیر احساسات نشی می‌تونی از پس اکثر مشکلات زندگی‌ت بر بیای و هرجا که احساس ضعف کردی احتمالا درگیر احساسات شدی؛ هرچند اصلا مشکلی نداری که گاهی اوقات بشی؛ تو زندگی می‌کنی و این طبیعیه ولی وقتی که دیدی احساسات‌ت دارن به ضررت و در راستای حال بدت تلاش می‌کنن؛ بهتره عینک منطق‌ت رو بزنی و دوباره مسئله رو نگاه کنی.

اگر بقیه باهات نامهربونن؛ تو با وقار و عدالتمند با بقیه رفتار کن و از کارهاشون ناراحت نشو؛ شاید حالشون بده و الان نیاز به یک فرصت دارن؛ شاید این کار تو بتونه سرنوشت اون‌ها رو عوض کنه و یک زندگی دیگه بهشون ببخشه.

چیزهای که از کتاب thoughts اثر مارکوس اورلیوس یاد گرفتم.

ادامه بده، تو برای این ساخته شدی.

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۱۸ ب.ظ

آرش؛ تو نباید در مقابل سختی‌ها کمر خم کنی. سختی بخشی از زندگیه؛ زندگی یک نمودار کسینوسیه! بالا و پایین داره اما چیزی که همیشه مشخصه اینه که همه سختی ها می‌گذرن؛ موقعیت‌های سخت همه‌شون بر اساس نقطه نظر تو شکل می‌گیره؛ برای مثال اتفاقی که برای تو ممکنه یک مشکل باشه؛ برای فرد دیگه‌ای یا خود تو در یک موقعیت روانی دیگه یک چالش جذابه.

اگر توی راه دشمن دیدی، بدون مسیر رو درست اومدی.

بجای فرار باید ایستاد و جنگید، پذیرش موقعیت‌های سخت اولین اقدامه؛ بپذیر که موقعیت سختی رو داری تجربه می‌کنی و بجای ایگنور کردن و فرار کردن سعی کن برای مقابله باهاش خودت رو اماده کنی.

ادراک، عمل و اراده، چطوری یک مانع رو به فرصت تبدیل کنی؟

با درک کامل و درست که از مانع داری باید شروع کنی؛ سعی کن واضح مشکل رو برای خودت بیان کنی و همه چیز رو شفاف کنی.

بعد از اون باید وارد عمل بشی؛‌ درک کافی ممکنه تو رو اروم کنه اما مهم اروم شدن تو نیست‌؛ باید هوشمندانه اقدام کنی و بهترین مسیر رو برای حل‌ش بگیری.

عمل درست، ترکیب خلاقیت و انعطاف پذیریه؛ آدم‌های خوب و درست، انعطاف پذیری بالایی در موقعیت‌های مختلف از خودشون نشون می‌دن؛ خودت هم می‌دونی که این خیلی مهمه پس حتما یادآوری کن به خودت.

و در نهایت اراده! باید بعد از انتخاب درست با تمام اراده و صبر و حوصله اون رو به کار بگیریم و استقامت خودمون رو نشون بدیم.

بجای سرزنش کردن خودمون، از فرصت‌ها استفاده کنیم و با عینک درست به موضوعات نگاه کنیم؛ برای مثال وقتی تصادف می‌کنی می‌تونی اونجا خیلی غصه بخوری و نتونی موقعیت رو کنترل کنی؛ اما اگر برگردی و ببینی خب از دست تو خارج بوده؛ چرا اتفاق افتاده؟‌ حالا که اتفاق افتاده اقدام های هوشمندانه‌ی بعدی چیه و باید چیکار کنی و بعد موقعیت رو بسنجی و کارها رو مرحله به مرحله انجام بدی  این میشه ی نگاه عینی به مسئله! فرض کن اگر ی حکیم خردمند در اون موقعیت بود چیکار می‌کرد؟ و همون کار رو بکن.

همونطور که بالا گفتم، باید در موقعیت‌های حساس احساسات خودت رو کنترل کنی؛ اگر نمی‌تونی و خیلی سخته تصمیم‌گیری ت رو به موقع دیگه‌ای موکول کن.

هیچ‌وقت برای عذرخواهی و تغییر تصمیم دیر نیست؛ یاد بگیر به موقعیت‌هایی نه بگی اگر نمی‌تونی از طریق مثلا تلفن مستقیم نه بگی می‌تونی بگی که خبرت می‌کنم و در یک اس‌ام‌اس نه بگی؛ اما انعطاف پذیری توی این موقعیت‌ها مهمه ولی حواست باشه که خودت مهم‌ترینی.

نظم نظم نظم! و در پی اون تداوم کارها خیلی مهمه. اگر روزی یک بار مسواک بزنی خیلی بهتره که ۵ بار در روز بزنی و تا اخر هفته دیگه نزنی. هیمشه سعی کن متداوم کار رو دنبال کنی و اسیر هیجانات نشی؛ من بهت توصیه می‌کنم لقمه‌های کوچیک اما قابل تکرار بگیری. کارها رو انقد بشکون که ساده بنظر بیان و انجام‌شون بدی.

درباره عادت‌ها جدا خواهم نوشت و یادگیری هام از چند کتابی که توی این حوزه خوندم رو دوره می‌کنم.

The key to productivity is tapping into your flow state. Here's how |

be in the flow, look in prespective

آرش عزیزم؛ تو برای من عزیزی! پس لطفا تمرکز کن. در لحظه زندگی کن و در لحظه روی هر چیزی که داری کار می‌کنی تمرکز کن اگر نوشتن خلاصه های کتاب‌ها، یا یادگیری های روزانه‌ت هست؛ اگر تسک‌های کاریته یا اگر دیدن دوستاته عالیه؛ اما فرصتی هم برای دیدن به مسیر و تغییر استراتژی‌ت در نظر بگیر. در لحظه بودن خیلی سخته من الان دارم میگم ولی ذهنم ی جای دیگه ست اما؛ تمرین می‌تونه کمک کنه که بهتر این کار رو بکنی. از لقمه‌های کوچیک شروع کن!

مثال؟ مثلا تو میخوای طراح خوب بشی؛ در طی روز مقاله می‌خونی، تسک می‌زنی، دانشگاه میری ولی در بلند مدت باید یک سری paradigm shift انجام بدی مثلا؛ یک جایی باید مسیر کاری‌ت رو عوض کنی و از شرکت بیای بیرون، یا دیگه تسک کوچیک نزنی و روی تسک‌های مدیریتی تمرکز کنی.

همه اینا مهمه! آدم متمرکز می‌تونه استراتژی هم داشته باشه!  عمل درست چیه؟ تمرکزمون رو روی کل فرایند بزاریم و هر لحظه از مسیر رو تمام وجود زندگی کنیم.

God, grant me the Serenity to accept the things I cannot change, Courage to change  the things I can, and Wisdom to know the difference: Inspirational  Christian Serenity Prayer Journal: WarriorWomen press:

خدایا به من این قدرت را بده که چیزی که می‌توانم تغییر دهم را تغییر دهم، چیزی که نمی‌توانم رو بپذیرم و قدرتی که تفاوت بین این دو را تشخیص دهم.

اراده به ما کمک می‌کنه درک و عمل رو در یک راستا قرار بدیم و انرژی‌مون رو روی چیزهای درست سرمایه‌گزاری کنیم. اگر یاد بگیری چطور چیزی رو که قدرت تغییرش رو نداری، بپذیری و به اراده‌ی خودت نظم ببخشی، به راحتی می‌تونی به هر مانعی که توی مسیر زندگی‌ت سبز میشه، غلبه کنی.

 

چیزهایی که از کتاب the obstacle is the way یاد گرفتم.

خودخواهی، عامل ایستادن است.

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۳۱ ب.ظ

صدای عمل بلندتر از حرف زدن است.

این خیلی کلمه عمیقیه، بنظر ساده میاد و سریع گذر می‌کنم ولی خود آینده‌م رو دعوت می‌کنم که کمی بیشتر بهش فکر کنه. نفس من دائما دنبال راه‌حل‌های سریع و تقلب کردنه؛ کار سخت رو دور می‌زنه و دنبال راه‌حل‌های سریعی هست که ممکنه تو رو به صد نرسونه اما گولم می‌زنه که به ۸۰ راضی باشم درحالی که اون ۲۰ درصده که تفاوت‌ها رو مشخص می‌کنه.

دنبال این نیستم خاص باشم، یا از بقیه خودم رو جدا کنم اما واقع‌گرایی می‌گه کار اگر سخته انجامش بده و نزار که egoت روی تصمیم‌گیریت تاثیر بزاره.

بجای اینکه دنبال گرفتن تایید اجتماعی باشی و شهرت و مقبولیت رو بدست بیاری سعی کن در زمین‌های خاکی، به دور از چشم بقیه در حیته خودت متخصص بشی؛ لازم نیست خودت رو به کسی ثابت کنی تا زمانی که مطمئنی در کاری که داری می‌کنی بهترین تلاش ت رو می‌کنی و دائما تشنه یادگیری هستی.

غرورت رو کنار بگذار و مثل یک کودک همیشه در جستجوی یادگیری باش، هر فردی با هر سطحی از دانش می‌تونه کتابچه‌ای برای تو باشه که بتونی میلیون‌ها چیز جالب رو ازش یاد بگیری، مهم این نیست که تو در چه جایگاهی هستی، مهم اینه که همه ما زندگی‌هاییی کردیم که ارزشمنده یک بار دیگه شنیده بشن و یاد گرفته بشن، هر تجربه، هر خاطره، هر گفته می‌تونه چیزی رو به تو یاد بده که آینده‌ت رو بهتر بسازی.

آرش عزیزم، همیشه چیزهای بیشتری برای یاد گرفتن هست و تو! تشنه یادگیری هستی.

اپیکتیتوس می‌گه محاله چیزی رو یاد بگیری که فکر می‌کنی از قبل بلدی! پس وقتی با یک رویداد جدید رو به رو میشی ذهنیت‌های قبلی‌ت رو پاک کن و با یک ذهت صاف به استقبال یادگیری‌ش برو؛ هر لحظه فرصتی‌ست برای یاد گرفتن چیزی جدید.

دقیقا همونجا که فکر می‌کنی خیلی بلدی، باید به خودت تشر بزنی که چیزهای زیادی هست که نیاز هست یاد بگیری و دقیقا همونجا که فکر می‌کنی چیزی بلد نیستی باید به خودت یادآوری کنی که خیلی چیزا هست که بهشون مسلط هستی.

همیشه سعی کن با آدم‌های با دانش‌تر از خودت رفت و آمد کنی که یاد بگیری و بیشتر و بیشتر بیاموزی؛ بعد از اینکه دیدی چیزی عایدت نمیشه، سعی کن دنبال جای بهتری برای رشد باشی.

وقتی که فکر کردی خیلی بلدی، سعی کن اون‌ها رو آموزش بدی تا هم برای خودت دوره بشی هم در حین درس دادن به اون‌ها مسلط تر بشی و اگر هم لازمه که ی سری چیزا رو بازبینی کنی، انجام‌شون بدی.

تازه می‌تونی حین یاد دادن کلی انرژی خوب از کسایی که داری باهاشون دانش‌ت رو به اشتراک می‌زاری بگیری و به دانش‌ت اضافه کنی.

غرور آدم رو کر می‌کنه! فخر فروشی و غرور باعث میشه که هشدارهایی که بهمون می‌گن رو نشنویم، تواضع تواضع تواضع! هیچ‌وقت به چیزی که بدست میاری متکی نباش و همیشه سعی کن در حرکت باشی که حرکت، خودش درمان انسانیته.

سعی کن کارها رو بسپاری، هرچند آرش الان این کار رو می‌کنه اما می‌نویسم که یادم نره؛ اعتماد کردن به آدم‌ها خیلی مهمه؛ تویی که اینجا ایستادی ی روزی بهت اعتماد شده، پس به آدم‌ها فرصت بده و سعی کن پله رشد آدم‌ها بشی که بسیار لذت بخشه.

هیچ کس یک جزیره نیست، پیروزی‌های ما صرف خاصر خودمون نبوده، پس انقد بهشون مغرور نباش. هر کس دیگه ای جز تو بود هم به این‌ها می‌رسید و باید مدیون کسایی باشی که بهت در این راه کمک کردن، همیشه همه‌چی رو پای خودت نزار، هم‌تیمی‌ها، خانواده، دوستان و... همه روی آدمی که امروز بهش تبدیل شدی  تاثیر داشتن؛ اگر ازش راضی هستن خودت رو تنها مسئول‌ش ندون.

گاهی اوقات بهترین خودتی اما هیچی درست پیش نمی‌ره؛ اما اشکالی نداره چون می‌تونی همین فرصت رو غنیمت بشماری و از این مشکل ی فرصت بسازی. زندگی اونقدری کوتاه هست که نباید بایستی، نا امید نشو! انسان به امید زنده‌ست، زندگی کن و حرکت کن. هرچیزی که خراب میشه تقصیر تو نیست، مجموعه‌ای از اتفاق هاست که ممکنه خیلی‌هاش در کنترل تو نباشه؛ برای همین سعی کن متوجه بشی مشکل از کجاست و تلاش کن حل‌ش کنی.

همچنین سعی کن بفهمی که خیلی اوقات شانس بوده که به یک سری دستاورد ها رسیدی و خب عالیه! مرسی که خوش‌شانسی اما حواست باشه آدم‌ روی شانس قمار نمی‌کنه.

ایگوی تو چیزی نیست که بتونی حذف‌ش کنی؛ ادم اشتباه می‌کنه اشکالی نداره اما شناختش و سعی در مدیریت‌ش خودش یک قدم مطمئن و خوبه.

این چیزهایی بود که از کتاب Ego is my enemy فهمیدم.

چطوری در اوج نامیدی زنده می‌مونم؟

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۱ ب.ظ

زندگی کردن در این روزها، واقعا کار سختیه؛ این اوضاع و احوال جامعه، تلخ تلخ تلخ، واقعا امید رو از آدم می‌گیره و از قدیم یک کلمه توی ذهن من حک شده که انسان به امید زنده‌ست.

از طرفی هم وقتی انفعال و زندگی نکردن رو در پیش می‌گیرم مدام به خودم میگم این درست نیست و بیکاری و احساس بیهوده بودن اذیتم می‌کنه. فعلا به این نتیجه رسیدم که زندگی کنم نه در بهترین شکلی که میتونم اما حداقلی که خودم رو پر انرژی نگه دارم که به خودم صدمه نزنم.

آدم فعالی نیستم اما توی ذهنم ی صدای میاد و میگه: «سکوت شما یعنی حمایت از ظلم و ظالم» وهمین یعنی باید حرفم رو بزنم و خشم درونم رو فریاد بزنم.

یکی از مهم‌ترین اصل‌های زندگی من، شجاعته. انسان اصیل باید شجاع باشه و آگاهانه برای عدالت بجنگه، اما آگاهانه تعریف‌های متفاوتی برای هر فرد داره، برای من زنده نگه داشتن خودم و روحیه دادن و زنده نگه داشتن اطرافیانم و حفاظت از افرادی که دوست‌شون دارم یک نوع مبارزه ست، از ظالم حمایت نمی‌کنم و سعی می‌کنم حرفم رو بزنم.

در عین حال واقع‌بینانه، با این اوضاع اقتصادی سعی می‌کنم اندک درآمدم رو بیشتر کنم و کارم رو روبه جلو حرکت بدم که دیزاین برای من یعنی خود زندگی؛

حل کردن پازل‌ها، وصل کردن و ساختن الگوها، همه برای من یعنی خود خود زندگی، و این بهترین راه برای زنده نگه داشتن خودمه.

مروری بر ذهن:
١/ با شجاعت حرفم رو بزنم.
٢/ سعی کنم به اطرافیانم بیشتر محبتت کنم و انرژی اونها رو بالا نگه دارم (چون خودم از اونا انرژی میگیرم)
٣/ سعی کنم هر روز در کارم پیشرفت کنم و به صورت همزمان از اون در مسیر درست برای کمک استفاده کنم.
۴/ در کنار اوضاع بد اقتصادی سعی کنم خودم رو نجات بدم درحالی که در زدن حرفم ثابت قدم باشم.
۵/ سکوت من یعنی حمایت از ظلم و ظالم.