آرش؛ تو نباید در مقابل سختیها کمر خم کنی. سختی بخشی از زندگیه؛ زندگی یک نمودار کسینوسیه! بالا و پایین داره اما چیزی که همیشه مشخصه اینه که همه سختی ها میگذرن؛ موقعیتهای سخت همهشون بر اساس نقطه نظر تو شکل میگیره؛ برای مثال اتفاقی که برای تو ممکنه یک مشکل باشه؛ برای فرد دیگهای یا خود تو در یک موقعیت روانی دیگه یک چالش جذابه.
اگر توی راه دشمن دیدی، بدون مسیر رو درست اومدی.
بجای فرار باید ایستاد و جنگید، پذیرش موقعیتهای سخت اولین اقدامه؛ بپذیر که موقعیت سختی رو داری تجربه میکنی و بجای ایگنور کردن و فرار کردن سعی کن برای مقابله باهاش خودت رو اماده کنی.
ادراک، عمل و اراده، چطوری یک مانع رو به فرصت تبدیل کنی؟
با درک کامل و درست که از مانع داری باید شروع کنی؛ سعی کن واضح مشکل رو برای خودت بیان کنی و همه چیز رو شفاف کنی.
بعد از اون باید وارد عمل بشی؛ درک کافی ممکنه تو رو اروم کنه اما مهم اروم شدن تو نیست؛ باید هوشمندانه اقدام کنی و بهترین مسیر رو برای حلش بگیری.
عمل درست، ترکیب خلاقیت و انعطاف پذیریه؛ آدمهای خوب و درست، انعطاف پذیری بالایی در موقعیتهای مختلف از خودشون نشون میدن؛ خودت هم میدونی که این خیلی مهمه پس حتما یادآوری کن به خودت.
و در نهایت اراده! باید بعد از انتخاب درست با تمام اراده و صبر و حوصله اون رو به کار بگیریم و استقامت خودمون رو نشون بدیم.
بجای سرزنش کردن خودمون، از فرصتها استفاده کنیم و با عینک درست به موضوعات نگاه کنیم؛ برای مثال وقتی تصادف میکنی میتونی اونجا خیلی غصه بخوری و نتونی موقعیت رو کنترل کنی؛ اما اگر برگردی و ببینی خب از دست تو خارج بوده؛ چرا اتفاق افتاده؟ حالا که اتفاق افتاده اقدام های هوشمندانهی بعدی چیه و باید چیکار کنی و بعد موقعیت رو بسنجی و کارها رو مرحله به مرحله انجام بدی این میشه ی نگاه عینی به مسئله! فرض کن اگر ی حکیم خردمند در اون موقعیت بود چیکار میکرد؟ و همون کار رو بکن.
همونطور که بالا گفتم، باید در موقعیتهای حساس احساسات خودت رو کنترل کنی؛ اگر نمیتونی و خیلی سخته تصمیمگیری ت رو به موقع دیگهای موکول کن.
هیچوقت برای عذرخواهی و تغییر تصمیم دیر نیست؛ یاد بگیر به موقعیتهایی نه بگی اگر نمیتونی از طریق مثلا تلفن مستقیم نه بگی میتونی بگی که خبرت میکنم و در یک اساماس نه بگی؛ اما انعطاف پذیری توی این موقعیتها مهمه ولی حواست باشه که خودت مهمترینی.
نظم نظم نظم! و در پی اون تداوم کارها خیلی مهمه. اگر روزی یک بار مسواک بزنی خیلی بهتره که ۵ بار در روز بزنی و تا اخر هفته دیگه نزنی. هیمشه سعی کن متداوم کار رو دنبال کنی و اسیر هیجانات نشی؛ من بهت توصیه میکنم لقمههای کوچیک اما قابل تکرار بگیری. کارها رو انقد بشکون که ساده بنظر بیان و انجامشون بدی.
درباره عادتها جدا خواهم نوشت و یادگیری هام از چند کتابی که توی این حوزه خوندم رو دوره میکنم.
be in the flow, look in prespective
آرش عزیزم؛ تو برای من عزیزی! پس لطفا تمرکز کن. در لحظه زندگی کن و در لحظه روی هر چیزی که داری کار میکنی تمرکز کن اگر نوشتن خلاصه های کتابها، یا یادگیری های روزانهت هست؛ اگر تسکهای کاریته یا اگر دیدن دوستاته عالیه؛ اما فرصتی هم برای دیدن به مسیر و تغییر استراتژیت در نظر بگیر. در لحظه بودن خیلی سخته من الان دارم میگم ولی ذهنم ی جای دیگه ست اما؛ تمرین میتونه کمک کنه که بهتر این کار رو بکنی. از لقمههای کوچیک شروع کن!
مثال؟ مثلا تو میخوای طراح خوب بشی؛ در طی روز مقاله میخونی، تسک میزنی، دانشگاه میری ولی در بلند مدت باید یک سری paradigm shift انجام بدی مثلا؛ یک جایی باید مسیر کاریت رو عوض کنی و از شرکت بیای بیرون، یا دیگه تسک کوچیک نزنی و روی تسکهای مدیریتی تمرکز کنی.
همه اینا مهمه! آدم متمرکز میتونه استراتژی هم داشته باشه! عمل درست چیه؟ تمرکزمون رو روی کل فرایند بزاریم و هر لحظه از مسیر رو تمام وجود زندگی کنیم.
خدایا به من این قدرت را بده که چیزی که میتوانم تغییر دهم را تغییر دهم، چیزی که نمیتوانم رو بپذیرم و قدرتی که تفاوت بین این دو را تشخیص دهم.
اراده به ما کمک میکنه درک و عمل رو در یک راستا قرار بدیم و انرژیمون رو روی چیزهای درست سرمایهگزاری کنیم. اگر یاد بگیری چطور چیزی رو که قدرت تغییرش رو نداری، بپذیری و به ارادهی خودت نظم ببخشی، به راحتی میتونی به هر مانعی که توی مسیر زندگیت سبز میشه، غلبه کنی.
چیزهایی که از کتاب the obstacle is the way یاد گرفتم.