بندهی احساسات نشو ای دوست!
دنیا یک زمین بازی ناعادلانه ست؛
دنیا و زندگی توسط نیرویی اداره میشه که جهان رو در بر میگیره و بهش نظم میده، به این نیرو در روم باستان و فلافسه یونان قدیم لوگوس میگن.
طبق این نظم عظیم، هر چیزی که اتفاق میافته دلیل خوبی داره که ما ازش بیخبریم، بنابراین هیچ دلیلی برای ترس از اتفاقات و رویدادهایی که در کنترل ما نیست مثل مرگ، رنج کشیدن و یا تردید درباره وظیفهی خودت در قبال جامعه وجود نداره چون همه اینا از قبل برنامه ریزی شده است و تو خودت جای خودت رو پیدا میکنی.
هرچند از نظر من این یک مکانیزم دفاعیه اما تا حدی هم درست است؛ اینجا کسی نه زیاد است و نه کم؛ همه چیز در این دنیا کافیست و خیلی کم پیش میاد اتفاقاتی مثل جنگ جهانی اتفاق بیافته که نظم جهانی رو در هم بزنه؛ هرچند در کتاب میگه توی جنگ هم طبیعیه که آدم بمیره و خب این جز سرنوشتش بوده؛ درباره سرنوشت هم دو تا عقیده هست که توی فیلم فارست گامپ هم بهش اشاره شد؛ سرنوشت از قبل نوشته شده؟ یا آدم میسازتش؟ که هنوز برای آرش ۲۱ ساله جوابش مشخص نیست.
به هر صورت؛ چیزی برای نگرانی نیست؛ منطق و عقل میگه که اگر درگیر احساسات نشی میتونی از پس اکثر مشکلات زندگیت بر بیای و هرجا که احساس ضعف کردی احتمالا درگیر احساسات شدی؛ هرچند اصلا مشکلی نداری که گاهی اوقات بشی؛ تو زندگی میکنی و این طبیعیه ولی وقتی که دیدی احساساتت دارن به ضررت و در راستای حال بدت تلاش میکنن؛ بهتره عینک منطقت رو بزنی و دوباره مسئله رو نگاه کنی.
اگر بقیه باهات نامهربونن؛ تو با وقار و عدالتمند با بقیه رفتار کن و از کارهاشون ناراحت نشو؛ شاید حالشون بده و الان نیاز به یک فرصت دارن؛ شاید این کار تو بتونه سرنوشت اونها رو عوض کنه و یک زندگی دیگه بهشون ببخشه.
چیزهای که از کتاب thoughts اثر مارکوس اورلیوس یاد گرفتم.
- ۰۱/۰۹/۲۸