ننوشتنم؛ فراموش کردن نیست.
همه ما از بچگی جوری بزرگ شدیم که دائما در ازای کار اشتباهمون تنبیه شدیم و این رو در بزرگسالی داریم با خودمون با احساسهایی مثل عذاب وجدان و... حمل میکنیم. صدالبته که بسیار خوبه ولی اگر افراط درش زیاد بشه فکر میکنم باعث میشه امنیت روانی (نمیدونم کلمهی درستی هست یا نه ولی حداقل میزان رضایت روانی از خودمون) به خطر بیافته؛ چند وقتی هست که شروع کردم به نوشتن و خب؛ الان نزدیک به یک هفته یا بیشتر است که ننوشتم؛ هر روز یک احساس بد دارم که دارم ترک میکنم و این شروع کنار گذاشتن وبلاگنویسیه؛ باز دوباره جوگیر شدی ۲ تا مطلب نوشتی و ول کردی و اینجور چیزها؛ برای همین اصلا احساس خوبی به صورت کلی در روز تجربه نمیکنم؛ الان هم که دارم مینویسم سر کار هستم و گفتم گور باباش؛ بزار بنویسم.
همین قضیه را هم درباره دویدن داشتم، وقتی شروع کردم به دویدن هزینه چندانی نکردم، با همون کفشهای غیراستاندارد بدون مربی و کورکورانه شروع کردم به دویدن و خب قطعا برای شروغ خوب بود ولی دیدم که نمیشه اینجوری ادامه داد ولی برای پول خرج کردن همش تو این فکر بودم که نخری بعدا ولش کنی؟ بیخیالش بشی و اینا. اما خریدم و خب تا الان که خوب بوده (جای شما خالی، دیروز هم ۱۰ کیلومتری رو به اتفاق یکی از همکارهای دوستداشتنیم دویدم) و فکر میکنم خوب خواهد بود.
فکر میکنم دومین جلسهی تراپیم بود که توی جلسه اول تمرین روزانه ۳ دقیقه مدیتیشن رو داشتم؛ یک روز نتونسته بودم که انجام بدم و فرداش ۱۰ دقیقه انجام دادم و بلافاصله وقتی این رو با دکتر مطرح کردم؛ بهم گفت که هیچوقت این کار رو نکن؛ خودت رو تنبیه نکن؛ چون نه تنها کمکت نمیکنه بلکه بیشتر باعث اذیتت میشه و در آخر اگر ۳-۴ روز پشتسر هم به هر دلیلی که ممکنه پیش بیاد و چیز طبیعیه نرسی اون کاری که باید رو بکنی؛ انقد توی ذهنت تنبیهت سخته که کلا اون کار رو ترک میکنی. برای همین خودت رو تنبیه نکن و لذت ببر و این احساس مزحرف عذاب وجدان رو کنار بگذار.
- ۰۱/۰۳/۲۵