پوچ‌نوشته‌های یک جوان

جوانی در جستجوی چیستی هستی، چرایی زندگی و به دنبال تخلیه احساسات

پوچ‌نوشته‌های یک جوان

جوانی در جستجوی چیستی هستی، چرایی زندگی و به دنبال تخلیه احساسات

آسمان آبی‌ست؛ آرام و آرام‌تر.

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۲:۳۱ ب.ظ

چند وقتیه که میام به وبلاگ سر میزنم ولی نه چیزی برای گفتن دارم و نه سردردی برای نوشتن و همه چیز آرام و با مانند یک خط صاف درحال حرکت است.

اما به رسمی که چند وقت پیش شروع کردم و کمی هم آن را زیرپا گذاشتم عمل می‌کنم و چند خطی درباره خرداد می‌نویسم و در ادامه آن هم از تیر می‌گویم.

در خرداد مسیر خوبی را شروع کردم که همراه با دویدن‌های بسیار به صورت تنهایی و گروهی بود؛ در همین راستا آدم‌های جدیدی رو دیدم که خب خیلی برام انگیزه شد تا بیشتر این عمل فرخنده رو دنبال کنم.

رکورد‌های خوبی رو توی دویدن بجا گذاشتم برای خودم اما همزمان یک کوتیشن توی ذهنم هست که هرکاری می‌کنی برای شادی حال خودت بکن و هیچ؛ نه رکورد مهمه و نه هیچ هدفی فقط اون لحاظاتی که در پارک پردیسان در میان درختان و سگ‌ها و پرنده‌ها با سرعت متوسط می‌دوی را تصور کن و لذت ببر.

از آن طرف نیز در خرداد به قله‌ی کلکچال، ایستگاه ۵ نیز صعود کردیم که بسیار دلنشین بود و مسیر را برای صعود به قله‌های بعدتر که در تیرماه به آن‌ها صعود کردیم هموارتر کرد.

از نظر کاری یک خط صاف را دنبال کردم؛ چالش‌های زیادی را تجربه نکردم کمی همین امر من رو به فکر فرو برده است که آیا مسیر درستی را دنبال می‌کنم یا نه اما اگر حساس نشوم فکر می‌کنم همین زندگی که این روزها سعی در تجربه‌ش هستم (ترکیبی از کار، ورزش، خانواده و دوست‌ها) بسیار اندازه و جالب است و ایگو را که کنار بزاریم همین سادگی زیبا و جذابش می‌کند.

از نظر دوستی و خانوادگی باید بگویم همه‌چیز عالی بوده و هست؛ خوشبختانه دارم سعی می‌کنم خودم رو فدای کسی نکنم و دوست‌هایی که واقعا دوست‌شون دارم رو ببینم و سعی کنم با آدم‌های جدید آشنا بشم و فرصت زندگی کردن بدم و تجربه‌ی دیگران رو بشنوم و بکار بگیرم.

در تیر ماه اما کمی بیشتر خوشحال بودم، دویدن‌های گروهی را هر دوشنبه اضافه کردم؛ ۳ روز در هفته میدوم و یک روز آخر هفته را به کوه می‌سپارم.

دیر تیر ماه، به توچال دوبار از دربند و جمشیدیه صعود کردم و ۴ دوست کوهنورد جدید پیدا کردم و این گروه هر روز بزرگ‌تر هم می‌شود؛ هفته‌ی بعد نیز به قله بند عیش صعود خواهم کرد.

احتمالا برنامه‌ی دماوند (اگر دوستان همراهی کنند) را برای اواسط مرداد تنظیم کنیم و این یکی از ارزو‌های دیرینه من هست که به بام تهران صعود کنم ولی در ادامه‌ی مسیر زندگی فکر می‌کنم در اواسط پاییز یا اوایل زمستان یک دوی ماراتون را به خودم هدیه کنم.

این ماه درگیر امتحانات دانشگاه و ژوژمان‌ها بودم و این وقت زیادی را از من می‌برد اما نه به کار و نه به ورزش لطمه زدم و سعی کردم با یک برنامه درست بدون ایجاد فشار زیاد کارهایی که دوست داشتم رو دنبال کنم.

پروژه‌ای را به همراه علی شروع کردیم که به صورت open-source به زودی (اوایل مهر یا اواخر تابستان) منتشر می‌شود و در حین این پروژه بسیار از علی یاد گرفتم و در تلاشم که بتونم مسیری هموارتر رو برای بقیه طراحان تجربه و محصول بسازیم و این مسئولیت اجتماعی بسیار لذت‌بخش است.

در آخر آسمان آبی‌ست، آرام و صاف، آماده برای پرواز و من در آرزوی داشتن بال‌هایی برای رها کردن و سپردن خود به آغوش آن.

photo_2023-07-17_14.33.45_6jhy.jpeg

قله‌ی اسپیلت (۳۰۵۰) - گردنه کلکچال

photo_2023-07-17_14.33.43_7wn6.jpeg

چشمه‌ی پیازچال (دره‌ی پیازچال)

photo_2023-07-17_14.33.37_tjlz.jpegقله‌ی لزون غربی (۳۵۸۵ متر) - مسیر جمشیدیه به توچال

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی