هر لحظهی زندگی فرصتیست برای یاد گرفتن
دیروز وقتی داشتم با دوستم صحبت میکردم و توی اوج ناامیدی بودم، دیالوگهایی جابهجا شد که خیلی تاثیر عمیقی روی من داشت. منِ آرش همیشه درگیر جمع کردن پول، کار کردن و مفید بودم و هیچوقت به خودم احترام نمیذاشتم و کارهای که دوست داشتم رو خفه میکردم که یا پسانداز کنم و یا اینکه وقتم رو صرف پول درآوردن کنم و بعد از مدتی که میگذره burn-out میشم؛ یا خودم رو با این قضیه گول میزنم و یا بهتره بگم میزنم که تو الان کار کن بعدا میترکونی و میری کافهت رو میزنی و اینا.
اما وقتی به موقعیتهای باریکی از زندگی میرسی که واقعا از دست خودت و این دنیا خسته میشی؛ واقعا تمام احساسات دنیا از هورمونهات تا هوای ابری و دلگیر دست به دست هم میده که فکر کنی یک Loserیی، به این نتیجه میرسی که واقعا دنیا ارزش این رو نداره که نقد رو به نسیه بدی.
احساس میکنم یکی از کارهایی که باید بکنم اینه که یک چیز جدید یاد بگیرم خارج از محیط دیجیتال و کار، یک حرفهی دیگه که بتونم باهاش سرگرم بشم؛ یاد گرفتن الزاما مهارت نیست یک hobby جدید منظورمه. امروز رفتم و نزدیک به یک ساعتی دوچرخه سواری کردم، حس و حال خوبی داشتم. فکر میکنم ادامهش بدم و آرومآروم جز dailyم بکنمش مخصوصا این ۳ ماه بهار که هوا عالیه و میتونیم کلی از این هوای خوب استفاده کنیم.
میخوام سعی کنم بیشتر دوستهام رو ببینم و انتخابهای بهتری توی زمانهایی که قراره از دست بدم داشته باشم، جایی که دوست ندارم نباشم، آدمهایی که دوست ندارم رو باهاشون معاشرت نکنم و کاری که دوست دارم و چیزی که دوست دارم رو بخورم؛ به خودم احترام بزارم و از هر فرصتی که پیش میاد چیزهای جدید رو یاد بگیرم.
درسته شاید تکراری شده باشه و هر دفعه این رو میگم ولی واقعا زندگی همین لحظههاست و اونقدر هم با ارزش نیست که بخوام جوونیم رو صرف دغدغهی آدم بزرگها و رویاهای مادی بکنم، بنظرم با این مسیری که دارم پیش میرم توی ایندهی پیشروم هم به مادیات بهتری میرسم و هم اون points که توی ذهنم دارم رو بدست میارم؛ بهتره از خودم مراقبت کنم که وقتی بهشون رسیدم بتونم لذت بیشتری ازشون ببرم.